چگونه شغل دلخواه خود را بیابم؟

۵ مطلب در آذر ۱۳۹۶ ثبت شده است

دکتر پرتاب آزاد!



۱. این آقای شکیل اونیل، اندازه و قد و قامتش به کنار، رسما جزو ده نفر اول تاریخ بسکتبال امریکا بود و هر جور عنوان و قهرمانی که بخواید از قهرمانی NBA تا قهرمانی جهان و المپیک در کارنامه ایشون موجود بود. آقای شک صرفا یه مشکل داشت به نام پرتاب آزاد. آقای شک فقط نصف پرتابهای آزادش رو گل می‌کرد، و بالا می‌رفت و پایین می‌اومد این یکیو نمی تونست درست کنه. از همون بچگی و دبیرستان هم داستان همین بود و آقای شک شده بود مسخره خاص و عام. کار به جایی رسیده بود که تیمهای مقابل که می‌دونستن آقای شک نمی تونه پرتابهاش رو گل کنه، عمدا می‌زدنش و بعد هم پرتاب آزاد گل نمی‌شد و خلاص. یه روزی بعد از مدتها تمرین کردنِ آقای شک، داد آقای فیل جکسون دراومد که بابا اون دکتر پرتاب آزاد رو بیارید یه نگاهی به مریض ما بندازه و اینجوری شد که آقای بنکس رو بردند سر تمرینِ آقای شک.

۲. دکترِ پرتاب آزاد آقای دان بنکس بود. مرد ۷۰ ساله گاوداری که هرگز بسکتبال حرفه ای بازی نکرده بود ولی رکورد پرتاب آزاد دنیا دستش بود. یعنی یه روز آقای بنکس رفته بود باشگاه تمرین و رفقا گفتن بابا دکتر حالا که دور هم هستیم یه چند تا توپ بنداز توی سبد. آقای بنکس هم هفت ساعت و نیم توپ انداخت توی سبد. اینجوریا بود آقای بنکس. آقای بنکس رو بردن تمرین تیم لیکرز و دید که مربیها هی به آقای شک می گن توپ رو اینوری بنداز و دستت رو اونوری بگیر، و این درسته و اون غلط. آقای بنکس به آقای جکسون گفت برادر، این مربیهای شما بی‌خبر بودند از حال درون، استعیذالله ممّا یُفتَرون. مشکل آقای شک مشکل تکنیک و روش و متد نیست. مشکلش همه این "نمی تواند"یست که در طول همه این سالها انبار شده در ذهنش. مشکل اینه که همه گفتند شک همه کاری بلده جز پرتاب آزاد و آقای شک اسیر داستان شده.

۳. به آقای بنکس گفتند شما مطمئنی؟ آقای بنکس گفت که یه چشم‌بند بیارید و چشم آقای شک رو ببندید و بذارید با چشم بسته تمرین کنه. چشم آقای شک رو که بستن و از دنیای خارج فارغ شد، به جای نصف، شصت درصد توپها گل شد. آقای بنکس به آقای جکسون گفت کار کارِ من نیست برادرم. تن خوشست و او گرفتار دلست. و برگشت و به گاوداری رسید.

۴. یک آقای بنکسِ گاوداری باید باشد برای آقای شکِ پرتاب آزاد خراب‌کنِ درون همه. که با نگاه اول بداند که کمیها و کاستیها از کجا می آیند و آبشخورشان کجاست. که بگوید این عقده‌ها و احساس ناامنی‌ها و زخمهای گذشته را که سنگینی می‌کند با چشم‌بند ببندید و پرتاب آزادتان را فارغ از این حرفها گل کنید. بعد آقای شکِ متحیر بماند غرق در فکر این کشف تازه، و در انتخاب زندگی با چشم‌بند و بی چشم‌بند، و آقای بنکس، بی‌خیال از تغییری که در روح آقای شکِ درون ایجاد کرده برسد به دوشیدن شیر گاوها.

@Farnoudian
۱۱ آذر ۹۶ ، ۱۲:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چطور یک محیط کاری فاسد را اصلاح کنیم؟قسمت سوم

یکی از مهم ترین مراحل برای اصلاح و سم زدایی محیط کار، پیدا کردن منبع تعارض است. مسلما اختلافات و درگیریها یه شبه به وجود نمیان و درگیریها و سوتفاهمات بر سر یک رفتار ایجاد نمیشن، بلکه این الگوهای تکراری رفتارهای اشتباست که باعث مسموم شدن فضای کاری و آزاردهنده شدن روابط کاری میشه. برای پیدا کردن منابع تعارض و درگیری باید با تمرکز بر شایعه یا سوتفاهمی که ایجاد شده، قدم به قدم به عقب برگیردیم تا به منشا اختلاف برسیم.

در همین راستا جستجو برای پاسخ به چند سوال به نظر مفید میرسه:1- آیا کارفرما با کارمندان خود مثل مهره های قابل تعویض برخورد میکند؟2- آیا قلدرهای محل کار به راحتی دیگران رو اذیت میکنن و هیچ تنبیهی دریافت نمیکنن؟3- آیا افراد درباره وظایف خودشون و الویتهای شرکت آگاه هستند؟ همونطور که خودتونم میدونید پاسخ به هر کدوم از این سوالات میتونه کلیدی برای بازکردن قفل فضای همکاری در شرکت باشه.

۰۸ آذر ۹۶ ، ۱۲:۵۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کاش نرودایی در زندگی داشته باشیم!

"رفتم خونه نرودا، آگوست هفتاد و سه بود. یک ماه و نیم قبل از کودتا. نوبلش رو اون موقع گرفته بود. دو ساعتیِ سانتیاگو کنار ساحل زندگی می‌کرد، یه‌محلی بود به نام ایسلا نِیرا. دعوتم کرد خونه‌اش فکر‌ کردم قراره به عنوان روزنامه‌نگار مصاحبه‌اش کنم. برام یه ناهار فوق‌العاده درست کرد با ماهی و شراب سفید. دو ساعتی گذشت و هوا داشت تاریک می‌شد‌. آگوست توی شیلی چلّه زمستونه. گفتم دون پابلو، من باید برم. نمی‌خوام توی تاریکی رانندگی کنم. می‌شه مصاحبه رو شروع کنیم؟ گفت کدوم مصاحبه؟ مصاحبه هم بکنم با تو‌ نمی‌کنم. تو بدترین روزنامه‌نگار این مملکتی. همیشه دروغ می‌نویسی، هیچ‌وقت نمی‌تونی بیطرف باشی و اگه داستان رو ندونی از خودت درش میاری. چرا به جای روزنامه‌نگاری نمیای ادبیات؟ همه این عیب و ایرادهایی که گفتم تو‌ ادبیات ارزش حساب می‌شن. درست می‌گفت ... درست می‌گفت." خاطره خانم ایزابل آلنده از آقای پابلو نرودا، در مصاحبه با خانم دایان ریم، نوامبر دوهزار‌ و هفده؛ چهل و چهار سال بعد از واقعه 

جالب اینجاست که تا به حال کتابی از خانم آلنده نخوانده‌ام. "خانه ارواح"ش مانده توی کتابخانه ولی مدام جایش را می‌دهد به خواندنیهای اجباری. از نزدیک ولی ملاقاتش کرده‌ام و روحیه‌اش و تجربه‌اش و آن جوهری که در وجود این زن است ده سال است که گیجم کرده. وقتی ملاقاتش کردم هنوز سه سال مانده بود تا نوبل ادبیاتش را ببرد. برایمان صحبت کرد از کتابهایش، از اینکه چطور می‌شود نویسنده شد، از فرارش از شیلی و از صفر شروع کردن، از طلاقش و شکست احساسی، از‌ مرگ دختر جوانش و نوشتن زندگینامه‌اش تا بلکه پیش خودش یک معنی به ناملایمات دنیا بدهد. بیست دقیقه سخنرانی و ده دقیقه سوال و جواب را سیصد بار نقل قول کرده‌ام هر بار به دلیلی. برای خودم ولی دلیل فقط یک دلیل است و آن انرژی وجود خانم آلنده بود. بعد امروز که خانم آلنده هفتاد و پنج ساله با همان انرژی از آقای نرودا حرف زد و از نصیحتش، فکر‌ کردم خیلی آدمها آن سه ضلع مهارت و استعداد و عملشان کامل است، فقط یک آقای نرودا می‌خواهد که نشانشان بدهد این مثلث روی سر تیزش نشسته و‌ به همین دلیل نامتعادل است و یک تلنگری بزند و بنشاندش روی ضلع صحیح. انقدر صحیح که شصت و پنج سال بعد از نوبل ادبیات آقای نرودا، خانم آلنده هم نوبل ادبیات بگیرد. ایکاش یک روزی آدم نرودا بشود برای آلنده وجود یکی، یا آلنده برای نرودای وجود دیگری. 

@Farnoudian

۰۷ آذر ۹۶ ، ۱۱:۲۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

روز جهانی منع خشونت علیه زنان!

روز، روز جهانی حذف خشونت علیه زنان است. از وادار کردن بچه‌های ده یازده ساله به تجاوز به زنان جبهه مقابل در طول جنگ داخلیِ لیبریا، تا تجاوزهای گروهی در هندوستان، تا آزارهای جنسی امثال هاروی واینستین در هالیوود، تا خشونتهای کلامی مردک شصت و چند ساله تسبیح به دستی که سر متروی گلوبندک سر همسرش فریاد می‌کشید "د راه بیا دیگه. انقدر دادم خوردی راه نمی‌تونی بری"، تا نگهداشتن ماشین جلوی هر کسی به صرف جنسیتش، و بار کردن چهار تا لیچار صرف‌نظر از خواست و بی‌توجه به موقعیتش، همه مصداق خشونت علیه زنان هستند. مثالهای دیگر هم در دنیای امروز متاسفانه کم نیستند ولی گفتن ندارند که همه دیده‌ایم و شنیده‌ایم و زخمها و کینه‌هایش در دل خیلیها مانده به یادگار. یک قسمت بسیار بزرگی از داستان البته کار حقوقی می‌خواهد و تغییرات اجتماعی و متاسفانه یک بخشی هم صرفا زمان می‌خواهد. اما یک قسمتی است که بسته به خود ماست، چه مرد و چه‌ زن، و آن برخورد درست و برابر و بدون نگاه جنسیتی به خانواده و دوست و آشنا و همکار است، و فهم این مساله، که صرف اینکه جامعه به مدد فرهنگ و سالهای گذران برای هر جنسیتی تعیین نقش کرده، لزوما به معنی درستی این نقشها نیست. 

آقای گاندی یک جمله‌ای دارد که "آن تغییری باش که دیدنش در دنیا آرزوی توست". جمله را می‌شود هزار جور تفسیر کرد، ولی به نظر شخص من، یک آزمایش درونی است برای هر انسانی. تغییر، فرآیند راحتی نیست و "زیستن" و "بودنِ" یک تغییر خیلی وقتها لازمه‌اش خلاف جریان آب شنا کردن است. تغییری هم که در درون خود انسان تجلی نکند، یک چیزی است مثل قرص ماه که بچگی‌ها توی ماشینمان می‌نشستیم و فکر می‌کردیم که دنبالمان می‌کند، ولی در واقع او مسیر خودش را می‌رفت و ما مسیر خودمان را. به این امیدم که همه ما که اعتقاد به برابری همه انسانها را آموخته‌ایم و دیدنش در دنیا آرزوی ماست، فرزندانی تربیت کنیم که این اعتقاد را زندگی کنند. محیط خانوادگی بهتری برای همسرانمان، محیط دانشگاهی بهتری برای همکلاسهایمان، و محیط کاری مناسبتری برای همکارانمان فراهم کنیم. این دنیا واقعا جای بهتری خواهد شد اگر این تغییرات را زندگی کنیم. آقای الیور هولمز، سی سال بر مسند قضاوت دیوانعالی کشور در ایالات متحده نشست و در مورد پیچیده‌ترین پرونده‌های قضایی حکم داد، و سرانجام گفت "آنچه در برابر ماست و آنچه پشت سر گذاشته‌ایم، در برابر آنچه در درون ماست ناچیزند." به درون بنگریم و به حال.

@Farnoudian
۰۵ آذر ۹۶ ، ۱۳:۰۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چطور یک محیط کاری فاسد را اصلاح کنیم؟قسمت دوم

اولین گام در اصلاح یک محیط کار فاسد و ترمیم روابط تنش زا شناسایی مشکل است. شناسایی آ« دسته از افراد، روابط و سوبرداشتهایی که باعث دامن زدن به تنش موجود در محیط میشود نکته ای حیاتی و دشوار است. مشکلات مرایج موجود در محل کار معمولا شامل:

1-عدم برقراری ارتباط یا ارتباط نامناسب بین افراد

2-قلدری کردن و یا ایجاد شایعه

3-تبعیض

4-خصومت یا هیجانهای منفی

5-انتظارات و اهداف غیرواقعی

در محیط کاری شما چه مشکلی از لیست بالا به چشم میخورد؟

۰۴ آذر ۹۶ ، ۱۲:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰